با اولین زنی که ۱۹۶ کشور دنیا را دیده آشنا شوید
اطلاعات مفیدوقتی ساعت ۴ صبح از صحرای یمن میگذشت، کیسی دِپکول به اولین زنی بدل شده بود که توانسته به ۱۹۶ کشور دنیا سفر کند، آن هم وقتی تنها ۲۷ سال دارد. او همچنین دو رکورد دیگر را در کتابهای گینس به نام خودش ثبت کرد: سریعترین نفر و سریعترین زنی که به این تعداد کشور سفر کرده است.
کیسی دِپکول میگوید: «هدف از سفر این است که دنیا را از راه بهتری بشناسیم، تمام حصارها را بشکنیم و با ذهنی کاملا باز به سرزمینی جدید بنگریم».
او در حال حاضر بر روی یک کتاب کار میکند که شرح سفرهایش و تجارب خود را در آن با دیگران به اشتراک خواهد گذاشت. یک سری ویدیو هم برای TED ضبط کرده که به بخشهای مثبت سفر به عنوان یک زن و دستاوردهایش پرداخته است. در زیر بخشهایی از گفتههای وی در باب سفر مخصوصا به عنوان یک زن را مرور کنیم؛
مسیر خود را پیدا کنید
قبل از اینکه به سفر کردن رو بیاورم، در دو جا به عنوان نگهدار بچه کار میکردم. اعتماد به نفس زیادی نداشتم و سفرکردن که بعدها به شغلم بدل شد، برای من اعتماد به نفس به ارمغان آورد و مرا به زنی که حالا هستم تبدیل کرد.
ابتدا به عنوان فردی خودخواه به این راه قدم گذاشتم و در نهایت چیزهای بسیاری در مورد زندگی آموختم.در هر کشوری سعی کردم کسی را پیدا کنم که چیزی به من بیاموزد و داستانی برایم تعریف کند... چون هر کس داستانی برای گفتن دارد.
مسیر خود را بر اساس داشتههایتان در نظر بگیرید
من مسیرم را بر اساس سختی دریافت ویزا در نظر گرفتم. به دانشگاه رفتم، به بخش فیلمسازی شهرداری و هر جایی که میتوانستم برای اولین سفرهایم پولی جمع کنم. هدف من درختی بود که باید برایش آب جمع میکردم.
سپس با مطالعه مسیرهای خود را انتخاب کردم. برای مثال عمان را کشوری امن میدانستم. به آن کشور رفتم و زمانهای بیکاریام به عنوان یک زن به راحتی در خیابانها قدم میزدم بدون اینکه مشکلی برایم پیش بیاید. در این کشور بود که در کنارهی جاده زنی بخشی از شیر و نانش را با من شریک شد. نه من عربی بلد بودم و نه او انگلیسی. ما کنار هم نشستیم و از بودن در کنار هم لذت بردیم. مسیر من تنها قرار نبود به کشورهای هم زبانم ختم شود، من به تمام دنیا سفر کردم، اما از ابتدا میدانستم که قرار است کجا بروم.
کشور مورد علاقهام
وقتی به موریس میرفتم، اصلا نمیدانستم که با چه مردم و کشوری مواجه خواهم شد. طبیعت این کشور واقعا زیبا و محصور کننده است. صخرههایی جذاب و دریاچههایی که در بخشهای مختلف جزیره دیده میشوند.
مردم مهربان، شاد و پر جنب و جوشی که زندگی را در شما جریان میدهند. اگر چه سیشل و مالدیو هم مراکز بسیاری خوبی برای گردشگری محسوب میشوند، اما موریس برای من چیز دیگریست.
ترسناکترین نقاط
وقتی به سوریه، کرهی شمالی، عراق یا سودان میرفتم همچون دیگر مسافران ترسی در دل داشتم. موقع سفر به سومالی با آن حجم از مامورین ترسم از هر جای دیگر بیشتر بود و زمان ناآرامیها هم به یمن رسیدم.
اما چیزی که بسیاری از ما غربیها فراموش میکنیم این است که مردم این کشورها در دل تروریسم زندگی میکنند و آنها به این وضع عادت نمیکنند. آنها هم میترسند و آنها هم قربانی این خشونتها هستند. در اوج هراسم از حضور به چیزهایی رسیدم که هرگز در زندگی تجربه نکرده بودم. به درک مردمی که هر روز در ترس زندگی میکنند، مردمی که میزبان خوشرویی برایم بودند.
نکات بد
هیچ روزی از مسیری که در پیش گرفته بودم ناامید و پشیمان نشدم اما مشکلاتی هم در راه بود. مشکلات فراوان. چیزی که به شدت مرا آزار میداد مردمی بود که بر روی شبکههای مجازی به خود اجازهی قضاوت کردن من را میدادند و هر چه میخواستند میگفتند. بخشی از درآمد من که خرج سفر میشد از همین شبکههای مجازی به دست میآمد، اما من گاهی در اوج خستگی سوار بر اتوبوس در جادهای ناهموار چیزهایی میخواندم که مرا به شدت آزرده خاطر میکرد. به همین خاطر تصمیم گرفتم اگر چه عکسها، فیلمها و تجاربم را به صورت آنلاین منتشر کنم، اما خود را تا جای ممکن از صحبتهای موجود دور نگه دارم.
برترین لذتها
بین دو انتخاب میمانم. یکی بودن در صخرههای یخی و احاطه شدن به وسیله پنگوئنهایی بود که دورهام کرده بودند و یکی از به یادماندنیترین لحظههای زندگیام را رقم زدند و دیگری بودن در بین کوچنشینان مغول برای یک هفته بود. در این مکان بدون آنتن موبایل، بدون اینترنت و در کمال آرامش روزهایی فوقالعاده را گذراندم، از بهترین روزهای زندگیام.
زنی تنها
هیچ وقت از سفر کردن به تنهایی هراسی نداشتم. از ۱۸ سالگی به عنوان یک زن سفر کردم و به جای جای دنیا رفتم. اما این نترس بودن و اعتماد به نفس نباید باعث شود از بعضی مسائل پایه غافل شویم. خیلی خوب است کمی موارد پایه دفاع شخصی را هر زنی بلد باشد، و برای کسانی که قرار است به جاهای ناشناخته قدم بگذارند، این امر اهمیت ویژهای پیدا میکند.
دوم اینکه تا جای ممکن نباید خیلی با همه دوست شوید. صمیمیت شرط یک سفر خوب است و دیدار با مردمی جدید، اما ایجاد دوستی با هر کسی که از راه میرسد، ممکن است در نهایت برای شما مشکل ساز شود.
پایان راه سر رسیده؟
مسیری که طی شد تنها بخشی از اهداف من در زندگی بود. حالا میخواهم تجربیاتم را با جوانترها در میان بگذارم و از موقعیتی که دارم برای تغییر زندگیها و ساخت دنیایی بهتر استفاده کنم. میخوام به کشوری همچون کشور خودم که در خشم و نفرت از سرزمینهای دیگر به سر میبرند، از خوبیهای آن مردم بگویم و به مسافرینی که از ترس به بعضی کشورها سفر نمیکنند خاطرنشان خواهم کرد که چیزی برای ترسیدن وجود ندارد.
حالا من درسهای زیادی از دنیا، تاریخ، انسانیت و تمدن گرفتهام. وقتش رسیده این درس را با دیگران به اشتراک بگذارم و آنها را برای پیشرفت دنیا به کار ببندم.
باز به سفر خواهی رفت؟
در اولین تعطیلاتی که به دست بیاورم به قطب سفر خواهم کرد. برای دیدن دوباره خرسهای قطبی لحظه شماری میکنم.
نظرات کاربران